جای خالی پکن و مسکو در جنگ/ رویکرد چین و روسیه در جنگ ۱۲ روزه چه بود؟

معرکه میان محور مقاومت و اسرائیل تنها یک درگیری محلی نیست که فاتح نهایی آن دست برتر را در معادلات منطقه «منا» داشته باشد؛ بلکه پیروزی نهایی این جنگ می‌تواند در بازتنظیم نظم خاورمیانه و تغییر وزن قدرت‌های بزرگ در نظام بین‌الملل نقش کلیدی ایفا نماید. با توجه به ارتباطات عمیق میان مسکو- تل‌آویو و وجود بحران اوکراین، روس‌ها انگیزه زیادی برای کمک به ایران جهت حفظ موازنه در منطقه ندارند، اما چین به دلیل وجود تهدیدات تروریستی در مرز‌های غربی، منابع هیدروکربن در خیلج فارس و وجود مسیر یک یک کمربند- یک جاده در شمال اقیانوس هند، منافع زیادی برای کمک به ایران و ایجاد سد نفوذ در برابر برنامه‌های آمریکا در منطقه دارد.

اقتصاد آنلاین، محمد بیات: پس از تعریف اسرائیل به عنوان بازوی امنیتی آمریکا در میانه دو منطقه یوروآتلانتیک و ایندوپاسفیک از یک سو و از سوی دیگر وقوع رخداد هفتم اکتبر، دولت دست راستی بنیامین نتانیاهو با حمایت دولت بایدن و سپس ترامپ، «نبرد وجودی» را در هفت جبهه علیه محور مقاومت آغاز کرد. «بی بی» با اشاره به تهدید راهبرد «حلقه آتش» برای بقای رژیم، ابتدا تشدید جنگ در منطقه شرق عربی یعنی غزه، کرانه باختری، یمن، لبنان، سوریه و عراق را در دستورکار قرار داد. البته در این مدت اسرائیل از طریق استراتژیک «کارزاری در میان جنگ‌ها» کمپین ترور و خرابکاری گسترده‌ای را علیه فرماندهان و چهره‌های برجسته مقاومت از تهران تا غزه دنبال کرد. از ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵، اسرائیل وارد مرحله جنگ مستقیم با تهران شد. در این مرحله رژیم صهیونیستی با پشتیبانی آمریکا به صورت رسمی اعلام کرد که هدف از نبرد «شیر خیزان» از بین بردن توانمندی‌های ایران در حوزه‌های اتمی- موشکی و در صورت امکان تغییر نظام سیاسی در تهران است. مسئله کلیدی در این روند آن است که چرا آمریکا سیاست قدیمی خود یعنی «موازنه از راه دور» را کنار گذاشته و عملا «سیاست خاورمیانه‌ای» خود را در اختیار اسرائیل قرار داده است. در این میان سوال اساسی آن است که روسیه و چین در این کارزار چه منافعی دارند؟

با توجه به تجربه دو ماه پیش و رویکرد «بی‌طرفی فعال» مسکو در قبال جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل، می‌توان انتظار داشت که در صورت وقوع یک رویارویی جدید، سیاست روسیه همچنان بر محور حفظ موازنه و اجتناب از ورود مستقیم به مناقشه باقی بماند؛ با این حال، این بی‌طرفی در عمل می‌تواند با ارائه کمک‌های غیرمستقیم و قابل انکار به تهران همراه شود. مسکو که همزمان به روابطش با اسرائیل به دلیل ملاحظات امنیتی در سوریه و با ایران به خاطر اشتراکات انرژی و همکاری‌های امنیتی بویژه در برابر غرب اهمیت می‌دهد، ممکن است در چارچوب «همکاری‌های دفاعی-فنی» و تحت پوشش قرارداد‌های پیشین، تجهیزاتی، چون سامانه‌های جنگ الکترونیک، پهپاد‌های شناسایی و فناوری‌های دوگانه‌کاربرد را در اختیار ایران بگذارد، بی‌آنکه به‌صورت علنی به حمایت نظامی آشکار تبدیل شود. افزون بر این، در عرصه دیپلماتیک، کرملین می‌تواند از نفوذ خود در شورای امنیت برای جلوگیری از تصویب قطعنامه‌های سخت‌گیرانه علیه تهران استفاده کرده و با میانجی‌گری، مذاکرات آتش‌بس یا مکانیزم‌های کاهش تنش را تسهیل کند؛ اقدامی که هم به تثبیت موقعیت خود به عنوان بازیگر میانجی می‌انجامد و هم مانع یک‌سویه شدن معادله قدرت به سود اسرائیل می‌شود. این رویکرد نه تنها با راهبرد کلان روسیه در خاورمیانه حفظ توازن، مدیریت بحران و مهار نفوذ آمریکا همخوانی دارد، بلکه امکان بهره‌گیری از جنگ به عنوان اهرمی برای چانه‌زنی در پرونده‌های دیگر نظیر اوکراین و تحریم‌ها را نیز فراهم می‌کند. کمک‌های مسکو به تهران، اگرچه به‌طور مستقیم تعیین‌کننده موازنه میدانی نباشد، اما می‌تواند به ایران ظرفیت‌های فنی و پشتیبانی حیاتی برای طولانی‌تر کردن مقاومت و افزایش هزینه‌های اسرائیل بدهد.

در پرونده چین، اما سیاست حمایت تلویجی از ایران از یک‌سو بر پایه منافع راهبردی پکن در امنیت انرژی، نقش ایران در ابتکار کمربند-راه و تمایل به تضعیف نفوذ آمریکا در خاورمیانه استوار است و از سوی دیگر با پرهیز از مواجهه مستقیم با رژیم صهیونیستی و لابی قدرتمند آن در واشنگتن همراه خواهد بود. پکن می‌تواند در قالب توافقات اقتصادی پیشین، واردات نفت ایران را حتی در شرایط تحریم افزایش دهد، به تهران دسترسی به شبکه‌های مالی غیر دلاری و سیستم‌های پرداخت جایگزین مانند «یوان دیجیتال» و «CIPS» را فراهم آورد، و مسیر‌های حمل‌ونقل امن‌تری از طریق آسیای میانه برای دور زدن فشار‌های غربی ایجاد کند. در حوزه فناوری، چین قادر است در چارچوب همکاری‌های غیرنظامی و دوگانه، تجهیزات مخابراتی، سامانه‌های پهپادی تجاری و فناوری‌های هوش مصنوعی در تحلیل داده‌های شناسایی را به صورت غیرمستقیم در اختیار ایران بگذارد. پکن می‌تواند در نهاد‌های بین‌المللی از نفوذ خود برای جلوگیری از مشروعیت‌بخشی به اقدامات یک‌جانبه اسرائیل استفاده کرده و با ابتکار‌های دیپلماتیک، خواستار آتش‌بس یا بازگشت به مذاکرات منطقه‌ای شود؛ اقدامی که علاوه بر تأمین منافع ایران، جایگاه چین را به عنوان بازیگر مسئول و میانجی در بحران‌های بین‌المللی تثبیت می‌کند. در مجموع کمک‌های احتمالی پکن، گرچه عمدتاً اقتصادی، فناورانه و دیپلماتیک خواهد بود، اما می‌تواند به شکستن حلقه فشار حداکثری کمک کرده و ظرفیت ایران را برای تداوم مقاومت و تعدیل کفه قدرت در میدان افزایش دهد.

بی‌تفاوتی یا کم برآوردی چین در خصوص تحولات جاری در منطقه غرب آسیا می‌تواند به قیمت شکست‌های بزرگ ژئوپلیتیکی این کشور در پرونده‌های تایوان، دریای چین جنوبی، اویغور‌ها و … تمام شود. ادغام رژیم صهیونیستی در خاورمیانه عربی، گام نخست در مسیر ایجاد «سد نفوذ» در برابر توسعه اقتصادی-سیاسی چین به سمت غرب است. در صورت تشدید بحران در روابط واشنگتن- تل‌آویو، این امکان وجود دارد که کشور‌های عربی همسو با آمریکا- اسرائیل، شریان صادرات نفت به بنادر چین را متوقف و ضربه سنگینی به روند توسعه «اژده‌های نفت خوار» وارد نمایند. چنین عکس العملی از سوی ترکیه به عنوان یکی از اعضای ناتو نیز در حوزه تداوم فعالیت کریدور میانی امری دور از انتظار نیست. با توجه به موارد ذکر شده چینی‌ها تنها می‌توانند به تهران به عنوان یک شریک راهبردی قابل اعتماد تکیه کنند. تضمین خرید نفت ایران، ارائه کمک‌های تسلیحاتی- اطلاعاتی، حمایت در نهاد‌های مهم بین المللی و در نهایت ورود به بحران در نقش میانجی از جمله کمک‌هایی است که پکن می‌تواند در این جنگ وجودی به تهران ارائه دهد.