ریشه‌ «ایرانِ جان» در فرهنگ سیستانی و بلوچ

زاهدان- در فرهنگ سیستانی و بلوچ، «جان» نماد مهر و پیوند با وطن است؛ وقتی می‌گویند «ایرانِ جان»، عشق و هویت را معنا می‌ کنند که نشانه‌ای از پیوندی عمیق، عاشقانه و هویتی با سرزمین است.

‌خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها: مردم سیستان و بلوچستان از دیرباز با سرزمین خود پیوندی عمیق، ریشه‌دار و عاطفی داشته‌اند. این رابطه تنها به جنبه‌های جغرافیایی یا تاریخی محدود نمی‌شود، بلکه نوعی همبستگی روحی، فرهنگی و حتی مقدس با خاک و هویت سرزمینی‌شان دارند. حس غیرت این مردم نسبت به سرزمین‌شان از عناصر بنیادی هویت بلوچ و سیستانی است و در بسیاری از رفتارها، گفتارها، آئین‌ها و سنت‌های آن‌ها به‌وضوح قابل مشاهده است. این غیرت و دلبستگی عاطفی از چند جنبه نشأت می‌گیرد. نخست، تاریخ طولانی و پر افتخار این خطه است.

سرزمین سیستان در متون کهن فارسی چون شاهنامه، با عنوان زادگاه رستم دستان، قهرمان اسطوره‌ای ایران، شناخته می‌شود. همین ریشه اسطوره‌ای، نوعی افتخار تاریخی در میان مردم سیستان ایجاد کرده که خود را نگهبانان میراثی کهن می‌دانند. از سوی دیگر، بلوچستان نیز با فرهنگی متمایز و مستقل، هویتی استوار و اصیل دارد که مردم آن همواره برای حفظ آن کوشیده‌اند.

غیرت مردم سیستان و بلوچستان در دفاع از سرزمینشان

غیرت مردم این دیار بیش از هر چیز در دفاع از سرزمین و ارزش‌های قومی‌شان متبلور می‌شود. در دوره‌های مختلف تاریخی، مردم سیستان و بلوچستان با وجود محرومیت‌ها و کمبودها، همواره در برابر تهدیدهای خارجی و داخلی از خاک خود دفاع کرده‌اند. برای آن‌ها، وطن تنها یک موقعیت جغرافیایی نیست، بلکه مظهر شرافت، عزت، و اعتبار قومی است. رابطه عاطفی مردم با سرزمین‌شان به شکل پررنگی در اشعار محلی، ضرب‌المثل‌ها و موسیقی بومی آن‌ها جلوه‌گر است. کوچ از زادگاه برای مردم این نواحی نه تنها از منظر فیزیکی بلکه از جنبه روحی و روانی امری دشوار و ناگوار تلقی می‌شود.

غیرت مردم سیستان و بلوچستان نسبت به سرزمین خود، نه‌تنها یک احساس شخصی، بلکه نوعی مسئولیت جمعی است. هر فرد خود را در قبال حفظ، آبادانی و سربلندی این دیار مسئول می‌داند. این حس عمیق، موجب شده که با وجود همه‌ی چالش‌ها، این مردم همچنان ریشه‌دار، با افتخار و استوار بر خاک خود باقی بمانند.

ایران جان؛ نشان از پیوند عاطفی عمیق مردم سیستان و بلوچستان با زادگاهشان

ریشه‌ «ایرانِ جان» در فرهنگ سیستانی و بلوچ

کارشناس فرهنگی و اجتماعی سیستان و بلوچستان در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: در زبان فارسی، کم‌تر پیش می‌آید که کسی نام یک شهر را با پسوند جان بیاورد. اما در برخی مناطق ایران، به‌ویژه در سیستان و بلوچستان، این کاربرد نه‌تنها رایج، بلکه از عمق احساسات و دل‌بستگی مردم به زادگاهشان ریشه دارد. واژه جان، که در زبان روزمره برای صدا زدن عزیزان، کودکان، مادر و پدر یا دوستان به‌کار می‌رود، در اینجا به یک شهر یا سرزمین نسبت داده می‌شود؛ و این، معنایی فراتر از کاربردهای معمول دارد.

عباس نورزائی افزود: وقتی در سیستان، کسی می‌گوید زابل جان، در واقع از شهری سخن می‌گوید که برای او صرفاً یک نقطه جغرافیایی نیست. زابل‌جان برای او همان قدر عزیز و زنده است که مادرجان عزیز است.

زابل، با رگ و ریشه مردم گره خورده است

ریشه‌ «ایرانِ جان» در فرهنگ سیستانی و بلوچ

وی بیان کرد: این پسوند از محبت می‌آید؛ از رابطه‌ای عاطفی که میان انسان و خاک شکل گرفته است. گویی شهر، روح دارد، دل دارد، خاطره دارد، و رنج و شادی‌اش، به رگ و ریشه مردم گره خورده است.

کارشناس فرهنگی و اجتماعی استان تصریح کرد: در ادبیات گفتاری مردم سیستان، ترکیب‌هایی چون زابل‌جان زیاد شنیده می‌شود. این گونه صدا زدن سرزمین، چیزی بیش از یک ترکیب زبانی است؛ نوعی شخصیت بخشیدن به جغرافیاست؛ انگار شهر یا دریاچه، عضوی از خانواده است، دوستی مهربان، یا فرزندی از دست رفته است. این بیان، زبانِ یادآوری و دل‌بستگی است. شاید بتوان گفت: در زابل، جان به آخرِ اسم شهر می‌نشیند، نه برای تزئین، که برای تسکین رنج‌هایی که مردم سال‌ها با آنها دست و پنجه نرم کردند.

نورزائی افزود: در همان فرهنگ، استفاده از جان برای صدا زدن دیگران نیز نشانه رابطه‌ای گرم و مهرآمیز است. این کاربرد، بخشی از ساختار خانواده و روابط اجتماعی است؛ جایی که زبان، فقط انتقال پیام نیست بلکه حامل محبت است.

لهجه بلوچی نشان از ظرفیت احساسی مردم بلوچ دارد

ریشه‌ «ایرانِ جان» در فرهنگ سیستانی و بلوچ

وی بیان کرد: در لهجه بلوچی، این واژه جلوه‌ای دیگر نیز دارد. جی، که در اصل به معنای جان است، در گفتار عامیانه مردم بلوچ، گاه به جای واژه چی؟ در لحظات تعجب یا پرسش استفاده می‌شود. مثلاً وقتی کسی حرفی عجیب بزند، طرف مقابل با چشمانی گرد شده می‌گوید: جی؟ اما این جی فقط یک کلمه استفهامی نیست؛ این یک واکنش احساسی است؛ نوعی ناباوری همراه با عاطفه. گوینده نمی‌گوید چی گفتی؟ با لحنی سرد؛ بلکه با همان واژه جی، هم می‌پرسد و هم از درون واکنش نشان می‌دهد. گویی روح او با شنیدن آن جمله، واکنشی داده است.

این توانایی زبانی لهجه‌های محلی، نشانه انعطاف فرهنگی و ظرفیت احساسی آن‌هاست. واژه‌ای که هم ابزار پرسش است، هم حامل عشق و دلبستگی.

همه این‌ها ما را به یک نکته لطیف می‌رساند: اگر در سیستان می‌گویند زابل‌جان، اگر در بلوچستان می‌گویند جی، اگر در خانه‌هایمان می‌گوئیم مادرجان؛ چرا ما هم نگوییم: «ایران جان» نه از سر شعار، بلکه از عمق دل، از جایگاه زخم‌ها و عشق‌ها و ریشه‌ها. نامت را بشنو، ای وطن، نه با بی‌تفاوتی، نه با سردی، بلکه با همان حسی که یک مادر سیستانی و بلوچ، نام فرزندش را می‌برد.

بیایید با زبان دل بگوییم: ایران‌ِجان، جان ما تویی.