«بر زمین می‌زندش»؛ تجربه‌ای کوانتومی از زمان روی صحنه تئاتر!

نمایش «بر زمین می‌زندش» که مراحل نهایی تمرین خود را در سالن اصلی تئاترشهر سپری می‌کند، تلاشی برای بازآفرینی جلوه دیگری از زمان در قالب یک اجرای تئاتر است.

به گزارش خبرنگار مهر، حوالی ساعت ۴ بعد از ظهر روز پنجشنبه، ۱۹ تیر ۱۴۰۴، تنها سه روز پیش از نخستین اجرای نمایش «بر زمین می‌زندش» به نویسندگی و کارگردانی علی شمس، به سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر می‌رسم، جایی که گروه اجرایی درگیر مراحل نهایی آماده‌سازی صحنه، دکور، ویدئومپینگ و نورپردازی هستند. در نگاه اول، حجم عظیم سازه‌ صحنه‌ای، ذهنم را به سمت پروژه‌ای مهندسی‌شده و پرهزینه سوق می‌دهد. سال‌ها بود که سالن اصلی تئاترشهر میزبان چنین دکوری نشده بود؛ سازه‌ای که مهندسی ویژه‌ای دارد، دکوری چرخنده، معلق، با چندین سطح و زاویه دید که از ظرفیت فضایی و فنی این سالن بهره می‌برد. گویی حضور نمایش «بر زمین می‌زندش» در سالن اصلی، قرار است تئاترشهر را یاد دوران طلایی‌اش بیندازد.

بدن‌هایی آماده در راستای معماری صحنه

سکوت سنگینی بر صحنه حاکم است که ناگهان با صدای فرمان کارگردان نمایش یعنی علی شمس، تمرین جنرال (اجرای کامل نمایش در تمرین) آغاز می‌شود. سکوت جای خود را به فضایی سیال و پرتحرک می دهد. صحنه‌ای که پیشِ‌رویمان است، از همان نخستین لحظات با چرخش فضا، واژگونی موقعیت و بازی با مختصات عینی و ذهنی تماشاگر آغاز می شود. بازیگرانی چون دانیال خیری‌خواه، آرش اشاداد، سپاس رضائی، با بدن هایی کاملا منعطف و صدایی رسا و کنترل‌شده وارد صحنه می شوند؛ بدن‌هایی که نه‌تنها در میزانسن، بلکه در فهم ریتم، گویی با معماری صحنه همخوان شده اند.

اجرای بازیگران از قواعد معمول صحنه فراتر می‌رود؛ گاه به نظر می‌رسید که برخلاف جهت گرانش حرکت می‌کنند، گاه بر سطوحی ایستاده‌اند که چشم عادت به دیدن آن ندارد. دکور مدام در حال چرخیدن است و این چرخش صرفاً سازه‌ای فنی نیست، بلکه بخشی از روایت اجرایی است. در لحظاتی، نورپردازی دقیق با تصویرسازی‌های ویدئویی درهم‌ می‌آمیزد و موقعیت‌های بصری‌ای می‌سازد که ذهن مخاطب را بین واقعیت و وهم، بین علم و اسطوره، میان فیزیک و فلسفه معلق نگه می‌دارد.

در بخشی از اجرا، صدای بخش‌هایی از اوستا با صدای حسین کیانی به گوش می‌رسد. این انتخاب نه‌فقط بار حسی و آئینی به فضا می‌بخشد که گوش مخاطبان این نمایش را با میراث فرهنگی ایران آشنا می‌کند. اجرا در لایه‌هایی چندگانه حرکت می‌کند؛ از بدن و بیان گرفته تا تصویر، صدا، فضا و مفهوم. صحنه‌ها از نظر زیبایی‌شناسی ترکیبی‌اند، گاهی تند و تهاجمی، با ژست‌های شدید، گاهی نرم، مواج و مکث‌دار و گاهی با سکوتی سنگین و یا جمله‌ای کوتاه که همه‌چیز را به لرزه می‌اندازد.

«بر زمین می‌زندش»؛ تجربه‌ای کوانتومی از زمان روی صحنه تئاتر!

آواز خواندن ابزاری برای چرخش دنیا

در میانه اجرا، دیالوگ‌هایی شنیده می‌شود که لحن شاعرانه دارند و درعین‌حال باری علمی و پرسشگر. در یکی از این لحظات، یکی از شخصیت‌ها با لحنی که بیشتر شبیه مناجات است و با صدایی که مخاطب انتظار آن را ندارد شروع به خواندن آوازهای سنتی می‌کند و کاراکتر مقابل آن از وی درخواست خواندن دوباره می‌کند نه تنها برای شنیدن این آوازها، بلکه برای چرخش دنیا! در صحنه‌ای دیگر، در پاسخ به این پرسش که «کسی معتقد شده است که زمین می‌چرخد؟»، نام گالیله در سکوتی سنگین بر زبان می‌آید.

آنچه بیش از هر چیز در نخستین مواجهه با «بر زمین می‌زندش» جلب توجه می‌کند، نه فقط پیچیدگی‌های فنی که کیفیت موجود در میزانسن است؛ گویی مخاطب، نه در یک سالن تئاتر، که درون چرخ‌دنده‌ای از مفاهیم، تصاویر، بدن‌ها و افکار اسیر شده و با هر چرخش صحنه، در نقطه‌ای تازه از ادراک می‌ایستد.

در ادامه و در فاصله استراحت بین صحنه ها با علی شمس نویسنده و کارگردان نمایش «بر زمین می‌زندش» گفتگو می‌کنم.

وی درباره رویکرد خود به نمایش ایرانی گفت: بیش از آنکه بخواهم تمایل خود را به استفاده از مؤلفه‌های نمایش ایرانی آشکار کنم، ترجیح می‌دهم بگویم اصولاً در پی کشف فرم در دل هویت ایرانی هستم.

شمس با اشاره به اینکه اصطلاح «نمایش ایرانی» بار معنایی خاصی دارد، توضیح داد: زمانی که از نمایش ایرانی سخن گفته می‌شود، معمولاً ذهن به طیفی محدود از اشکال شناخته‌شده مانند تعزیه، روحوضی، نقالی و موارد مشابه ارجاع داده می‌شود اما نگاه من فراتر از این دسته‌بندی‌هاست؛ من تلاش دارم فرمی را کشف کنم که از دل هویت ایرانی برخاسته باشد. هویتی که از ۲ منظر برایم معنا پیدا می‌کند؛ نخست، هویت تاریخی به عنوان کشوری دیرینه که تاریخ تأسیس ندارد و در بستر خود آئین‌ها، رفتارها و نسبت‌های شناختی خاصی را شکل داده است و دوم، هویت معاصر، یعنی تجربه زیستن در موقعیتی متناقض میان سنت و مدرنیته، مذهب و سکولاریسم، خانواده سنتی و جامعه مدرن.

وی افزود: در مواجهه با این ۲ ساحت تاریخی و معاصر سعی می‌کنم چه در نوشتن و چه در کارگردانی اثر، به این مسئله بیندیشم که فرهنگ من چگونه می‌تواند در ساحت فرم، ریختی قابل تماشا و ارائه‌پذیر خلق کند. این پیشنهاد می‌تواند برای مخاطب ایرانی باشد یا مخاطبی از کشوری دیگر. مهم این است که این پیشنهاد از متریالی برآمده باشد که بدن من در این سرزمین تجربه‌اش کرده، یا در نسبت با مناسبات جهانی آن را آموخته یا اهدا کرده است.

شمس در ادامه درباره نسبت یک ایرانی با هویت ملی خود تصریح کرد: تمام این ترکیب‌ها برای من به معنای کشف فرم در کلمه، در رفتارهای بدنی و در هر آن چیزی‌ است که من می‌توانم به عنوان یک انسان معاصر ایرانی، در نسبت با خودم، هویت ملی‌ام و نسبت این هویت با دیگران تعریف کنم. این، چکیده تلاش حرفه‌ای من است.

مخاطب تاریخی و مخاطب معاصر؛ تجربه‌ای دوگانه

شمس در ادامه درباره طبقه‌بندی خود در مورد مخاطب، عنوان کرد: من مخاطب را در ۲ ساحت می‌بینم؛ مخاطب معاصر و مخاطب تاریخی. منظورم از مخاطب تاریخی آن است که وقتی اثری خلق می‌شود، تداومی خواهد داشت و با آینده نیز در ارتباط قرار خواهد گرفت. از آن‌جا که هنوز نمی‌دانیم مخاطب آینده با اثر چه نسبتی خواهد داشت، نمی‌توان درباره فرایند مخاطب‌شناسی در اکنونیت، داوری قطعی کرد.

وی ادامه داد: اما اگر بخواهیم دقیق‌تر به مخاطب معاصر بپردازیم، باید بپرسیم این مخاطب چگونه مواجه می‌شود و چگونه ارتباط برقرار می‌کند؟ واقعیت این است که این مسئله، دغدغه اصلی من نیست. تمایل من در تولید، ناظر به ساخت یک پیشنهاد شخصی، زبان شخصی و هویت شخصی است. البته این بدان معنا نیست که در پی خلق یک شیوه اجرایی تازه هستم. اساساً دوره مکتب‌سازی در هنر گذشته است. امروز بیشتر رویکردها، فردی‌اند.

شمس در ادامه در مورد زبان شخصی خود در آثارش، بیان کرد: شما اگر به دیوید هاکنی در نقاشی، رابرت ویلسون در تئاتر، بلا تار در سینما یا حتی عباس کیارستمی نگاه کنید، می‌بینید هر کدام در حال ارائه یک زبان شخصی‌اند؛ زبانی شبیه به دستور پخت مخصوص برای یک غذا. گاهی این دستور پخت به سطح جهانی می‌رسد مانند مرغ کنتاکی و گاهی تنها در یک خانواده باقی می‌ماند. این مسئله بستگی به اقبال عمومی یا کیفیت احتمالی اثر دارد، که من درباره‌اش نمی‌توانم نظر بدهم.

وی تأکید کرد: مخاطب معاصر یا با این پیشنهاد مواجه می‌شود و می‌پذیرد، یا آن را رد می‌کند. در هر ۲ صورت، این واکنش‌ها کاملا قابل احترام و صحیح‌ هستند. نمی‌توان گفت چون مخاطب از اثری خوشش آمده، پس حتماً آن اثر ارزشمند است یا چون آن را نپسندیده، پس چیزی نفهمیده است. قضاوت زمانی اصالت پیدا می‌کند که در بستر تاریخ قرار بگیرد. بنابراین من تنها مسئول ارائه پیشنهادم هستم، مانند ماشینی که در مسیر خود حرکت می‌کند و اگر مسافری با آن هم‌مسیر باشد، همراه می‌شود.

شمس در ادامه درباره روند شکل‌گیری نمایش «بر زمین می‌زندش» گفت: من نگارش این اثر را در دوران خانه‌نشینی و ممنوع‌الکاری آغاز کردم و تمرکز اصلی‌ام بر مفهوم «زمان» بود. زمان در اندیشه تاریخی ما ایرانیان همواره متجسد بوده و برای آن نام و پروردگار قائل بوده‌ایم.

«بر زمین می‌زندش»؛ تجربه‌ای کوانتومی از زمان روی صحنه تئاتر!

فیزیک کوانتوم و نظریه ریسمان بر صحنه تئاتر

وی با اشاره به پیوند مفهوم زمان با فلسفه غرب افزود: این فهم از زمان، بعدها در اندیشه‌هایی چون هگل و نیچه هم ظهور پیدا کرد، که تاریخ‌مندی را بنیان مدنیت تلقی می‌کردند. همچنین نمی‌توان درباره زمان سخن گفت بی‌آنکه وارد حوزه فیزیک، به‌ویژه فیزیک کوانتوم، نظریه ریسمان و فهم انسان مدرن از زمان نشد.

شمس در مورد موضوع اصلی مورد بررسی در نمایش «بر زمین می‌زندش» تصریح کرد: من در این نمایش، هم در ساحت متن و هم در ساحت اجرا، با مفهوم زمان درگیر بودم. زمانی که از یک سو با ریتم خیام، حافظ و روزبهان پیوند دارد و از سوی دیگر، در حوزه علم با ریاضیات و فیزیک امروز هم‌پوشانی پیدا می‌کند به عنوان مثال، وقتی مولانا می‌گوید؛ «دو سه رندند که هوشیار دل و سرمستند / که فلک را به یکی عربده در چرخ آرند» این تصویر از فلک به صورت پیش‌فرض گرد است و ذهن ما برای چرخش، پیش‌تر به دایره می‌اندیشد تا مربع. همین نگاه تاریخی و فرهنگی، به من امکان ساخت فرم می‌دهد.

این نمایشنامه نویس و کارگردان در مورد نگاه خود به مفهوم زمان در این نمایش، مطرح کرد: من می‌خواستم از زمان افقی و روزمره، که ما را به نشستن و سکون وامی‌دارد، فاصله بگیرم. همین موضوع، در ساحت میزانسن نیز مجموعه‌ای از پیشنهادات ذهنی و اجرایی به من داد. فرآیند فکری این پروژه ۲ سال به طول انجامید.

فرایند نگارش و طراحی صحنه

وی درباره مدت زمان نگارش این اثر توضیح داد: نوشتن متن، به شکل مکتوب، تنها یک هفته زمان برد. اما فرآیند پرورش ایده در ذهن بسیار طولانی‌تر است و در تمام لحظات زندگی روزمره با آدم همراهی می‌کند. این شبیه خوردن یک آب‌نبات است؛ نمی‌توان گفت دقیقاً در چه زمانی تمام شده است. کتاب نمایش نیز آماده شده و در صورت صدور مجوز، منتشر خواهد شد که در آن‌جا به‌طور مفصل به این مباحث پرداخته‌ام.

وی درباره طراحی صحنه و دکور نمایش «بر زمین می‌زندش»، عنوان کرد: من از ابتدا شکل کلی فضا را در ذهن داشتم. همکاری مهدی موسوی‌تبار در بخش مهندسی سازه و اجرایی شدن ایده‌ها مؤثر بود. ایده چرخش صحنه را نخستین‌بار در فیلم «Inception» نولان دیدم، جایی که راهروی یک هتل به‌صورت دایره‌ای می‌چرخید. سینما می‌تواند با تدوین، چنین تصاویری خلق کند اما تئاتر باید این جادو را زنده و بی‌واسطه به تماشاگر منتقل کند.

شمس درباره هدف خود از تولید این نمایش، افزود: تلاش من این بود که ابعاد زمانی، بدنی و رفتاری را به‌هم بریزم و تماشاگر را برای ۹۰ دقیقه در فضایی شگفت‌زده و زنده نگه دارم. انتقال این ایده از یک مدیوم به مدیومی دیگر دشوار است، اما چون زیرساخت فهم آن در فرهنگ ایرانی وجود دارد، اجرایی شدنش در تئاتر ممکن بود.

بی‌نیازی از حمایت دولتی و تولید مستقل

وی در پایان تأکید کرد: برخلاف شایعات، من حتی یک ریال از اداره‌کل هنرهای نمایشی یا معاونت هنری دریافت نکردم و نخواهم کرد. تنها حمایتی که صورت گرفت، آن بود که با پیگیری معاونت هنری، مدیریت تالار وحدت ملزم شد انبار دکور را که باید برای توسعه سخت‌افزاری تئاتر باشد و متأسفانه تبدیل به انباری خصوصی شده بود، به من واگذار کند. شش ماه در آن فضا تمرین کردم، هزینه‌های تولید این نمایش به عهده خودم بوده است و مرهون پول‌هایی که از دوستان قرض گرفتم، هستم. به‌طور کلی علاقه‌ای به کار کردن با تهیه‌کننده یا مجری طرح ندارم.

نمایش «بر زمین می‌زندش» به نویسندگی و کارگردانی علی شمس را می‌توان تجربه متفاوتی برای تئاتر ایران دانست چون پیش از این اجرایی با این امکانات سخت‌افزاری کم‌نظیر بوده است، نمایشی که بدون حضور چهره روی صحنه سالن اصلی تئاترشهر حاضر شده است و گروه بازیگران آن را تئاتری ها تشکیل دادند نه سلبریتی‌ها. البته بنا به خواسته و حساسیت کارگردان، در نگارش متن گزارش و یا عکس‌های مورد استفاده قرار گرفته، اشاره دقیقی به دکور و صحنه‌آرایی نمایش نشده است، تا جذابیت‌های اجرایی صحنه، برای مخاطب احتمالی اجرا با خواندن این مطلب کاسته نشود. باید منتظر ماند که اولین اجراهای این نمایش سپری شود تا بتوان استقبال مخاطبان و منتقدان از آخرین ساخته علی شمس را ارزیابی کرد.

«بر زمین می زندش» از ۲۲ تیر ۱۴۰۴ در سالن اصلی مجموعه تئاترشهر به نویسندگی و کارگردانی علی شمس روی صحنه می رود.

دانیال خیری‌خواه، سپاس رضایی، امیر باباشهابی، آرش اشاداد، نواب ثریا، سهیل رجب گروه بازیگران این نمایش را تشکیل می‌دهند.