نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
لطفا پاسخ را به عدد انگلیسی وارد کنید:
مرا به خاطر بسپار
حسن شمشادی مستندساز و خبرنگار جنگ با اشاره به وضعیت رسانه ها در جنگ ۱۲ روزه بیان کرد که برخلاف خیلی از رسانه های حرفه ای دنیا، رسانه های داخلی پروتکلی برای انتشار خبر در زمان بحران ندارند.
خبرگزاری مهر -گروه هنر-عطیه مؤذن؛ حدود ۲ ماه از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه گذشته است و با این فاصله میتوان ذره بینی روی فضای رسانه در این ایام انداخت تا با نگاهی آسیب شناسانه و تحلیلی هم به بررسی وضعیت موجود در زمان جنگ بپردازیم و هم با مرور آسیبها و چالشها به بهبود عملکرد رسانهها در این ایام کمک کنیم.
خبرگزاری مهر در یک سلسله گفتگو با اهالی کاربلد و باسابقه حوزه رسانه از وضعیت رسانهها در این ایام می پرسد و هر یک از کارشناسان و متخصصان و صاحبان این حرفه از زاویهای به مساله مورد بحث میپردازند.
گفتگوی پیش رو با حسن شمشادی خبرنگار، گزارشگر، مستندساز و مجری است که به عنوان خبرنگار جنگی صداوسیما سالها در عراق و سوریه حضور داشته است.
در بخش اول این گفتگو میخوانید:
*آقای شمشادی شما چه رسانهای را در ایام جنگ بیشتر دنبال کردید و به نظر شما صبح روز جمعه ۲۳ خرداد تلویزیون چه کنشی داشت؟
اگر بخواهیم از عملکرد رسانهها سخن بگوییم، در موضوعی که به نام جنگ ۱۲ روزه تحمیلی یا دفاع مقدس دوازده روزه از آن یاد میشود، باید مجموعهای از مؤلفهها را در کنار هم ببینیم. ابتدا لازم است همه رسانهها را به صورت کلی در نظر بگیریم و سپس میتوانیم جزئیتر به آنها بپردازیم. طبیعی است من به عنوان یک فعال رسانهای که سابقه خبرنگاری، گزارشگری، اجرا، گویندگی، مستندسازی و تهیهکنندگی داشتهام و دارم، شاید همانند فعالان رسانهای به اخبار و رسانهها نگاه کنم. مقصودم این است که صرفاً منِ حسن شمشادی، یک رسانه خاص را دنبال نمیکنم، یک رسانه را مدام بررسی و پیگیری نمیکنم؛ بلکه رسانههای مختلف را مشاهده میکنم.
نکته دوم این است که وقتی سحرگاه جمعه ۲۳ خرداد صداهای مهیبی در تهران شنیده شد، طبیعتاً بر اساس همان سابقه ذهنی که داشتم، میدانستم این صداها طبیعی و عادی نیست. شاید برای برخی از مردم، بهویژه کسانی که دوران دفاع مقدس و جنگ تحمیلی را تجربه نکردهاند، آن صداها عجیب و غریب به نظر میرسید؛ اما برای من امری طبیعی بود، زیرا میدانستم این صدا، صدای انفجار است و در بخشهایی هم صدای پدافند به گوش میرسد. در اولین اقدام طبیعتاً تلویزیون و رسانه ملی را روشن کردم و پس از آن به سراغ رسانههای دیگر در بسترهای مختلف رفتم. اما اولین مراجعه من برای آگاهی از ماجرا این بود که ببینم شبکه خبر چه میگوید. میتوان گفت عملکرد این شبکه در همان دقایق نخست را میتوان هم «خوب و عالی» دانست و هم برداشت دیگری از آن داشت. خوب و عالی از این جهت که مجری در پخش زنده در حال سخن گفتن بود، زیرنویس درج میشد و از بینندگان خواسته میشد که در شبکه بمانند تا اخبار جدید و دقیق به اطلاعشان برسد.
*یعنی مهمترین برگ برنده شبکه خبر همان واکنش سریع نسبت به اتفاق بود.
بله اما حالا اگر از نگاه یک شهروند عادی بنگریم؛ من با شنیدن صدا از خواب برخاستهام، تلویزیون را روشن کردهام، در تهران زندگی میکنم، گوینده خبر این مطالب را میگوید و همانگونه که اشاره کردم، زیرنویس نیز درج میشود: «شنیده شدن صداهای مهیب در تهران – خبر فوری».
شما پنج دقیقه، ده دقیقه، یک ربع، نیم ساعت، ۲ ساعت منتظر میمانید، اما همچنان صداها مهیب است و مجری نیز همچنان همان را تکرار میکند و هنوز هیچ تصویری وجود ندارد و هیچ صدایی پخش نمیشود و هیچ بیانیهای ارائه نشده است. خب، طبیعی است، اینها دقایق نخست جنگ است و همه این موارد طبیعی به شمار میرود، خصوصاً با آن هدفگیری که رژیم صهیونیستی در لحظات و دقایق آغازین انجام داده بود. بنابراین همه اینها طبیعی است.
بله، اما در رسانه دیگر طبیعی نیست. چرا طبیعی نیست؟ چون همه مردم تهران پس از چند دقیقه و چند ده دقیقه دیگر دریافتند که این جنگ است، اما رسانه همچنان میگوید «صداهای مهیب». صداهای مهیب میتواند صدای ترکیدن لوله گاز باشد، میتواند مربوط به انفجار گاز در خانهای باشد یا صدای ترانسهای برق. اینها همه صداهای مهیبی هستند که برای دقایق نخست مناسباند، اما پس از آن دیگر مناسب نیست.
*بهتر بود چه رویکردی را در پیش بگیرند؟
بیننده منتظر نمیماند که دائم بگویید «صداهای مهیب در حال شنیده شدن است، ما در حال پیگیری هستیم». تکرار یک واژه یا تکرار یک عبارت، بدون هیچ تصویری و بدون هیچ توضیح اضافهای مخاطب را از آن شبکه دور میکند. در دقایق بعد میشد واژه را اصلاح کرد و گفت «صدای انفجار شنیده میشود»، یا «صداهای انفجار شدید و مهیب». یعنی ماهیت آن صدا را کمی مشخصتر بیان کرد تا مخاطب احساس کند رسانهای که دنبال میکند جایگاه درستی دارد. شنونده و بیننده پس از چند دقیقه از چنین رسانهای فاصله میگیرد و به سراغ رسانههای دیگر میرود؛ حال چه داخلی، چه خارجی، چه اینترنتی و چه ماهوارهای، به هر صورت طبق سلیقهای که از پیش داشته یا منظومه فکری که برگزیده، به همان رسانه رجوع میکند و آنجا دنبال خبر میگردد. برای مثال، اگر رسانههای خارجی را در نظر بگیرید، من خودم خوشبختانه یا متأسفانه در خانه ماهواره نداشتم، اما از طریق اینترنت، صفحهها، شناسهها و شبکههایشان را رصد میکردم.
*در این مقایسه به چه نتیجهای رسیدید؟
متأسفانه آنها جلوتر از ما بودند. طبیعتاً آنها نیز در جنگ رسانهای بخشی از پازل ترکیبی این جنگ به شمار میآیند، زیرا طرف مقابل در جنگ قرار دارند. به این ترتیب فضای رسانهای را در اختیار گرفتند. طبیعی است که عمیقتر و گستردهتر عمل کردند، با واژگان جدیدتر، با نمایش تصاویر، با پخش صدای مردم روی تصاویر و با استفاده از تصاویری که مردم ارسال میکردند. همه اینها بخشی از یک پازل رسانهای بود.
*کدام رسانه را در آن ایام بیشتر پیگیری کردید؟
هر رسانهای که به نظرمان معتبر بوده، پیگیری شده است. طبیعتاً چون ماهواره نداشتم، در میان رسانههای تصویری شبکه خبر را بیشتر دنبال میکردم. در میان خبرگزاریها، خبرگزاریهای رسمیای را که احساس میکردم به منابع نظامی نزدیکتر هستند، پیگیری میکردم.
*به دلیل اینکه منابعشان میتوانست از خود منابع نظامی باشد.
البته آنها هم نقاط ضعف خود را داشتند، برخی دیر اطلاعرسانی میکردند، برخی اطلاعرسانی ناقص و حتی گاه اشتباه داشتند. اطلاعیهها یا بیانیههایی را از منابع رسمی منتشر میکردند که بعدها مشخص شد باگهایی وجود داشته است که این اتفاق در صداوسیما هم رخ داد. برای نمونه، موضوع اصابت هواپیماهای اف -۳۵ و دستگیری خلبان زن که هنوز هیچ مستندی از سوی صداوسیما درباره آن ارائه نشده است.
*این مشکلات و خطاها در رسانههای دیگر هم رخ داد (رسانههای فارسی زبان معاند)؟
صد در صد اما یا اساساً کمتر بود یا … باید یک توضیحی داد وقتی میگوئیم «رسانه اول کشور» و بعد میگوئیم «رسانه ملی» که یک ابر رسانه به شمار میآید، طبیعتاً انتظاراتی شکل میگیرد. شما باید بتوانید این انتظارات را برآورده کنید. مخاطب در آن لحظات، لهلهزنان به دنبال فهمیدن است که چه اتفاقی افتاده؟ کجا هدف قرار گرفته؟ و میخواهد در جریان باشد، شما باید بتوانید به این نیاز پاسخ دهید. من درک میکنم که همه رسانهها، به ویژه رسانه ملی، مشکلاتی در ارتباط با بیرون از سازمان خود برای اطلاعرسانی دارند. این را بهخوبی میفهمم، سالها در این فضا زندگی کردهام، کار کردهام، موضوع کارم بوده و اطلاع دارم اما باید این تبحر را داشته باشید که با واژگان جدید با مخاطب خود صحبت کنید تا هر چند دقیقه یک موج جدیدی را ایجاد کنید و هماهنگیهای پشت پرده را با سازمانها و نهادهای امنیتی، پدافند، قرارگاه خاتم، شورای امنیت ملی و … نشان دهید.
*یعنی حتی اگر به دیتای جدید یا خروجی خاصی هم نرسد اما باید تلاشتان را به مخاطب نشان دهند.
و صرفاً با اعلام اینکه «ما در حال پیگیری هستیم» یا «خبرنگاران ما پیگیر هستند» مخاطب راضی و قانع نمیشود و روی شبکه نمیماند که یک جمله را بشنود.
*مجریای که در آن لحظات نگاهش به مدیرانش و سردبیر و … است در آن لحظات دقیقاً چه میتوانست انجام دهد؟ چون فکر میکنم پروتکلی هم در این لحظات وجود ندارد.
چرا فکر میکنید؟ من صراحتاً میگویم ما برای این موضوع پروتکل مدونی نداریم. البته اگر با هر مدیر ارشدی در سازمان صدا و سیما، خبرگزاریها، وزارتخانهها، ستاد کل نیروهای مسلح، ارتش، سپاه یا بسیج صحبت کنید، بهطور قاطع خواهند گفت پروتکل وجود دارد. اما زمانی که از آنها سند بخواهید، چیزی نشان نمیدهند و اگر هم نشان دهند، مسئله اصلی این است که اگر پروتکل وجود دارد، چرا اجرا نمیشود؟ آیا این پروتکل بهروز است یا مربوط به دوران دفاع مقدس و آن هشت سال است، زمانی که قرارگاه مرکزی موظف بود همه رسانهها را پوشش دهد و اخبار درگیریها در یک خبر ۲۱ اعلام میشد؟ آیا این پروتکل بهروز شده و رسانههای نوین، فضای مجازی، بستر اینترنت، جنگ رسانهای، جنگ روایتها و روایت اول را در برمیگیرد؟ من میگویم پروتکلی نیست چون نه خودم مشاهده کردهام و از هر فرد مرتبطی هم که پرسیدم، همین پاسخ را داده است.
حال اگر فرض کنیم چنین پروتکلی وجود دارد، پرسش این است که چه میزان از آن اجرایی میشود؟ آیا در این پروتکل تأکید شده که مجریان، گویندگان، گزارشگران، خبرنگاران، دبیران، سردبیران، مدیران، مدیران کل، رؤسا و معاونتها باید پیش از وقوع جنگ آموزش ببینند یا خیر؟ من میگویم آموزشی نبوده است چون اگر چنین آموزشی وجود داشت، در جنگ رسانهای ۱۲ روزه اخیر بهویژه در ساعات و روزهای نخست با این حجم از نقص و کاستی مواجه نمیشدیم.
نه مدیران و معاونان آموزش دیدهاند، نه مجریان، خبرنگاران، گزارشگران، دبیران و سردبیران، نه تصویربرداران، عکاسان، مستندسازان و حتی افرادی که در استودیو مسئول سوئیچ هستند. هیچیک آموزش ندیدهاند. حال این پرسش پیش میآید که چگونه خانم سحر امامی توانست بدرخشد؟ این موضوع در واقع نقض این ادعاست. در حقیقت، درخشش او حاصل جوشش درونی مبتنی بر اعتقادات و باورها و عنایات الهی بود که در آن لحظه نصیبش شد و آن کلمات از زبانش جاری شد این امر نه آموزش بوده، نه آموخته قبلی و نه تجربه پیشین. سحر امامی که بسیار شجاعانه و تأثیرگذار عمل کرد پیشتر چند بار این تجربه را داشته است؟ پاسخ روشن است؛ هیچگاه. چند بار در شرایط مشابه قرار گرفته است؟ باز هم هیچ و احتمالاً حتی بهصورت نظری هم به او آموزشی داده نشده است. این موضوع نه تنها درباره او بلکه در مورد دیگر همکاران نیز صدق میکند که همه بر اساس اعتقادات و باورهای قلبی خود عمل کردهاند، نه بر مبنای آموزش و پروتکل.
به همین دلیل است که من در تدریسهای مربوط به خبرنگاری بحران و جنگ، چه در مقایسه رسانههای داخلی و چه خارجی، به هنرجویان و کارآموزان تاکید میکنم که یکی از پایههای خبرنگاری در شرایط جنگ و بحران از منظر ما، اعتقاد و باور است. اگر شما اعتقاد و باور نداشته باشید، اساساً نمیتوانید در میدان حاضر شوید. ممکن است خبرنگار یا مجری در آن سوی دنیا صرفاً به دلیل حرفهگرایی، جایزه، پاداش یا ارتقا در سازمان خود فعالیت کند اما در آن کار اعتقادی وجود ندارد. در کار ما اساس بر اعتقاد و باور است. ما بر مبنای نظام جمهوری اسلامی، انقلاب اسلامی، مسلمانان جهان، شیعیان، گفتمان مقاومت، شهدا، خانوادههای محور مقاومت و مانند آن سخن میگوئیم. اگر کسی اعتقاد و باور ندارد، برادر یا خواهر گرامی، اساساً نباید وارد این عرصه شود. اگر میخواهد مجری، خبرنگار، گوینده، گزارشگر یا تهیهکننده باشد، میتواند صرفاً در حوزههایی مانند جشنوارهها، رویدادهای فرهنگی، سفرهای ریاستجمهوری یا موضوعات سیاسی فعالیت کند.
*رسانههای جهان چطور؟ آنها این پروتکل را دارند که در چنین بحرانهایی چگونه باید رفتار کرد و خبرنگار، گزارشگر یا مجری بداند روی آنتن چهگونه رفتار کند؟
من معتقدم رسانههای حرفهای جهان چنین پروتکلی دارند؛ البته نه همه رسانهها، با احترام به همه اهالی رسانه. چرا که در همه جای دنیا رسانههایی وجود دارند که بعضاً ضعیفتر از رسانههای ما هستند، بسیاری نیز یک سر و گردن قویترند و برخی هم در سطحی متوسط فعالیت میکنند.
قطعاً و بلاشک رسانههای حرفهای در خارج از کشور پروتکل دارند. برای مثال، رسانههای حرفهای در انگلستان یا آمریکا پروتکلهایی دارند که میگویند «اگر شما در فضای مجازی هم قصد انتشار مطلبی دارید، نباید از این چارچوبها خارج شوید». این موضوع جزو تعهدات نخستین قراردادهای کاری آنها است و وجود دارد. آنها این کار را انجام دادهاند؛ یعنی فرد اگر مطلبی علیه سیاستهای رسانه یا در ضدیت با آن منتشر کند، این مسئله ناشی از سلیقه شخصی نیست بلکه تخطی از پروتکل است. آنها ابتدا یک تعهد امضا میکنند و موظف هستند در همان چارچوب حرکت کنند. پروتکلی که جنگ و بسیاری از حوادث طبیعی و غیرطبیعی تا درگیریهای سیاسی، کودتا یا حمله نظامی را در برمیگیرد.
مثالی نزدیکتر بزنیم؛ ترکیه را در نظر بگیرید. در ترکیه رسانههای متعددی فعال هستند از تلویزیون گرفته تا رسانههای اینترنتی و مطبوعات. گروهها و احزاب مختلف، پایگاههای سیاسی و اقتصادی متعدد، هرکدام رسانههایی دارند که بسیار فعال و تأثیرگذار هستند. ببینید در ترکیه هنگام وقوع انفجار چه اتفاقی میافتد. مثلاً وقتی یک عامل انتحاری خود را در میدان تقسیم استانبول منفجر میکند، یا یک خودرو یا بسته انفجاری در نقطهای منفجر میشود، چه پروتکلی برای انتشار خبر وجود دارد. در این شرایط هرکس هرچه خواست منتشر نمیکند. در همان لحظه، شورای عالی مرتبط با اطلاعرسانی که اصطلاح دقیقش را نمیدانم و من بهطور کلی میگویم «شورای عالی» سریعاً به همه رسانهها اطلاع میدهد که اطلاعرسانی در این زمینه ممنوع است و صرفاً باید از یک کانال مشخص خبر منتشر شود. ممکن است این مرجع ستاد کل نیروهای مسلح باشد، یا نخستوزیر، یا وزارت اطلاعات، ولی منبع آن را مشخص میکنند. در همان اطلاعیه یا دستورالعمل یا تماس تلفنی یا پیامک، علاوه بر «ممنوعیت»، «مرجع رسمی اطلاعرسانی» نیز تعیین میشود. یعنی میگویند «اطلاعات رسمی فقط از این مرجع اعلام خواهد شد». بهعنوان مثال، چند سال پیش در همان میدان تقسیم استانبول یک انفجار رخ داد. ابتدا همه رسانهها تنها گفتند که «انفجاری رخ داده است». چند ساعت بعد اعلام شد عامل، انتحاری بوده است. هیچ رسانهای نگفت خودرو بمبگذاری شده یا حمله خمپارهای رخ داده است؛ هیچکس گمانهزنی نکرد. همگی نخست گفتند «انفجار» و سپس پس از چند ساعت اعلام شد «عامل انتحاری» بوده است.
پس از گذشت دو سه ساعت، نخستوزیر کشورشان جلوی دوربین تلویزیون نشست و بهطور زنده و مستقیم توضیح داد «عامل انتحاری بوده، این تعداد کشته و این تعداد زخمی برجا گذاشته، خسارت در حال بررسی است و درنهایت اقدام تروریستی بوده است» و همه رسانهها همین را پخش کردند. بعد از چند ساعت نیز اعلام شد چه افرادی بهعنوان عوامل کمکی بازداشت شدهاند. به این ترتیب، تمام ماجرای انفجار در میدان مرکزی استانبول شهری با میلیونها گردشگر از بعدازظهر تا شب همان روز جمعبندی و پایان یافت.
این به معنای آن نیست که در روزهای بعد به خبر نپرداختند و اتفاقاً خبررسانی را ادامه دادند. اما تمامی اطلاعات اصلی همان روز منتشر و ماجرا مدیریت شد. در کودتای ترکیه نیز هر رسانهای ساز خود را نمینواخت؛ پروتکل وجود داشت، قانون داشت و همه حتی رسانههای مخالف موظف به رعایت آن بودند. در غیر این صورت، دفتر رسانه تعطیل، خبرگزاری مسدود و اگر خبرنگار خارجی در میدان اینها را رعایت نمیکرد، اخراج میشد. همین رویه را اسرائیل (رژیم صهیونیستی) هم در سرزمین خود اجرا میکند. هنگام حمله، آنها نیز چنین پروتکلهایی دارند و به همین دلیل است که حتی اگر یک یا دو خبرنگار خارجی تصویری بگیرند یا توییتی بزنند، عذر او را میخواهند و سانسور خبری را ایجاد میکنند.
این حجم سانسور خبری که آنجا وجود دارد و مصادیقش هم هست، اگر در فضای مجازی بررسی و جستجو کنید، خواهید دید که خبرنگارانی از سرزمینهای اشغالی اخراج شدند؛ بهویژه در جنگ غزه، که رژیم صهیونیستی اعلام کرده بود که «این پروتکل اطلاعرسانی من است و اگر کسی از این پروتکل خارج شود با او برخورد میکنم».
اینکه شما کمترین تصویر را هم از محل دقیق اصابتها در رژیم صهیونیستی نمیبینید به دلیل رعایت همان پروتکل است که شهروندان و رسانهها هر ۲ به آن عمل میکنند و اگر عمل نشود بهشدت با آنها برخورد میکنند. به همین دلیل شما خیلی خیلی کم تصویر دقیق، کامل و شفاف از زوایای مختلف دارید. نه اینکه اصلاً نباشد، هست، اما بسیار کم است. در حالیکه با این حجم از اصابتهایی که رخ داد و با گستردگی ماجرا، در آنجا این کنترل اعمال شد. در اینجا نیز میتوان چنین کنترلی را برقرار کرد.
ادامه دارد…
کارگاه آموزشی هنرهای تجسمی با عنوان «ایران من» روز جمعه ۷ شهریور در برج آزادی زیر نظر بنیاد رودکی برگزار میشود.
نمایش «فردریک» به کارگردانی حمیدرضا نعیمی برای یک دوره ویژه و محدود از ۲۰ شهریور در تالار وحدت روی صحنه میرود.
یک فعال فرهنگی به مناسبت روز ملی کشتی یادداشتی درباره مستند «شگرد» به کارگردانی، نویسندگی و تدوین جعفر صادقی نوشته است.
فراخوان رویداد «یک هفته با انجمن هنرمندان نقاش ایران» که ۱۴ شهریور در خانه هنرمندان برگزار میشود، برای اعضای این انجمن منتشر شد.
Δ